loading...
سکوت مبهم
باران بازدید : 43 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)
۶ داستان جالب و خواندنی


داستان جالب و جدید آبان ماه - www.RadsMS.com

داستان (خرید کمربند)

کیف مدرسه را با عجله گوشه ای پرتاب کرد و بی درنگ به سمت قلک کوچکی که روی تاقچه بود ، رفت .

همه خستگی روزش را بر سر قلک بیچاره خالی کرد . پولهای خرد را که هنوز با تکه های قلک قاطی بود در جیبش ریخت و با سرعت از خانه خارج شد .

وارد مغازه شد . با ذوق گفت : ببخشید آقا ! یه کمربند می خواستم . آخه ، آخه فردا تولد پدرم هست … .

- به به . مبارک باشه . چه جوری باشه ؟ چرم یا معمولی ، مشکی یا قهوه ای ، …

پسرک چند لحظه به فکر فرو رفت .

- فرقی نداره . فقط … ، فقط دردش کم باشه !


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2138
  • کل نظرات : 9
  • افراد آنلاین : 12
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 59
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 551
  • باردید دیروز : 23
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,493
  • بازدید ماه : 3,050
  • بازدید سال : 42,990
  • بازدید کلی : 126,945